دویدن

دویدن

برای رسیدن، باید بالا رفت... برای بالا رفتن، باید پرواز کرد...
و برای پرواز کردن، باید دَوید!

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پرواز» ثبت شده است

بسم الله


اصلاً فکرش را هم نمی کردی آخرش اینطوری تمام شود. گذاشتی اشک های خیس و شور بغلتند روی گونه هایت و خجالت نکشیدی که هق هق آرامت را، خانم و آقایِ یک ردیف بالاتر بشنوند.

نَفَس با روایت زندگی بهار شروع شد. بازی هایش، شیرینی های بابا غفور و تلخ مزگی هایِ بامزه ی ننه آقا. کارگردان، حالات، رفتار و حتی تخیلاتِ دخترانه ی یک کودک را جوری به تصویر کشیده بود که صمیمیت و سادگیِ معصومانه ای از پرده ی سینما می ریخت روی سرِ مخاطب!

فیلم داشت به پایانش نزدیک می شد. می فهمیدم چرا نَفَس، سیمرغ بهترین فیلم از نگاه ملی را دریافت کرده است. امّا گرفتن جایزه ی ویژه ی هیئت داوران در جشنواره ی بین المللی مقاومت، برایم مقداری عجیب بود. تیتراژ که پخش می شد، جوابم را گرفته بودم. کارگردان نشان داد که می شود فیلمی ساخت پر از نوستالژی و معصومیّت کودکانه و جوری ساخت که بعد از روشن شدن چراغ ها، دلت بخواهد با تمام وجود برای دفاع از آرزوهای شیرین دخترکانِ سرزمینت بجنگی.

آخر از همه این که؛ حالِ خوب فقط در خنده نیست. گاهی می شود از عُمق وجودت گریه کنی و چند لحظه بعد، بیرون از سینما هویزه، وسطِ یک شهری که با هوای باران پر شده است، حالت خوب باشد. خوب تر از همیشه.

پی نوشت: اگر هنوز نَفَس را ندیده اید، بشتابید!


                        

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۶ ، ۰۲:۱۱
میرزا محمّد مُهاجِر

بسم الله

برای رسیدن، باید بالا رفت. برای بالا رفتن، باید پرواز کرد. و برای پرواز کردن، باید دوید! شاید کمتر کسی باشد که توی این دنیای بزرگ، تا حالا ندویده. حواست بوده است یا نه، وقتِ دویدن، چشمهایت را دوخته ای به هدف، به سمت مقصد، سرت را گرفته ای بالا و تمام انرژی ات را ریخته ای توی پاهایت.

تا حالا شده است کلاست دیر شده باشد؟! و استاد هم از آن هایی که سفت و سخت حضور و غیاب می کنند؟! حالا فکر کن راهت از وسط یک بازار قشنگ هم رد بشود. تو، دو دقیقه مانده به کلاس، توی این بازار چکار می کنی؟  برای رسیدن، باید از وسط بازار رد شد. بی خیالِ تماشای اجناس و فارغ از خرید. باید دوید!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۶ ، ۰۲:۰۳
میرزا محمّد مُهاجِر