دویدن

دویدن

برای رسیدن، باید بالا رفت... برای بالا رفتن، باید پرواز کرد...
و برای پرواز کردن، باید دَوید!

می دوی...

شنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۶، ۰۲:۰۶ ق.ظ
                         


بسم الله

می دوی، می خوری زمین، بلند می شوی، می دوی، می خوری زمین، بلند می شوی، می دوی، می خوری زمین، بلند می شوی، می دوی، می خوری زمین، بلند می شوی، می دوی، می خوری زمین، بلند می شوی، می دوی، می خوری زمین، بلند می شوی، می دوی، می خوری زمین، بلند می شوی، می دوی، می خوری زمین، بلند می شوی، می دوی، می خوری زمین، بلند می شوی، می دوی، می خوری زمین، بلند می شوی، می دوی، می خوری زمین، بلند می شوی، می دوی، می خوری زمین، بلند می شوی، می دوی، می خوری زمین، بلند می شوی، می دوی، می خوری زمین، بلند می شوی، می دوی، می خوری زمین، بلند می شوی، می دوی، می خوری زمین، بلند می شوی، می دوی، می خوری زمین، بلند می شوی، می دوی، می خوری زمین، بلند می شوی، می دوی، می خوری زمین، بلند می شوی، می دوی، می خوری زمین، بلند می شوی، می دوی، می خوری زمین، بلند می شوی، می دوی، می خوری زمین، بلند می شوی، می دوی، می خوری زمین، بلند می شوی، می دوی، می خوری زمین، بلند می شوی، می دوی، می خوری زمین، بلند می شوی، می دوی، می خوری زمین، بلند می شوی، می دوی، می خوری زمین، بلند می شوی، می دوی، می خوری زمین، بلند می شوی، می دوی، می خوری زمین، بلند می شوی، می دوی، می خوری زمین، بلند می شوی، می دوی، می خوری زمین، بلند می شوی، می دوی، می خوری زمین، بلند می شوی، می دوی، می خوری زمین، بلند می شوی، می دوی، می خوری زمین، بلند می شوی، می دوی، می خوری زمین... و تا ابد از پرواز جا می مانی... گاهی وقت ها می رسد، زانوهایت از این همه زمین خوردن درد گرفته. استخوانِ عزم ت ترک برداشته. شکسته بند کجاست؟ اینجا یکی هست که ماهیتِ وجودی اش در هم شکسته.
گفت: یا جابر العظم الکسیر... اصلاً... یا رادّ ما قد فات... بعد یادش افتاد باید به جای "ما" بگذارد 22. آمار فوت شده ها رفته بالا. می فرمود: بیرونمان بقیه را کشته، درونمان، خودمان را...

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۶/۰۸/۲۰
میرزا محمّد مُهاجِر

نظرات  (۲)

دلم خواست می دوی ، میخوری زمین ، بلند می شوی ها را همان طور ادامه بدهم. پشت هم. پشت هم . 

یا راد ما قد فات ... 
بلند شدنش چقدر مهمه...
پاسخ:
روی زمین موندن، سوز داره. نرسیدن داره. شرمندگی داره.  یاد شعر استاد شغیعی کدکنی افتادم. گون از نسیم پرسید... یاد این شعر از سعدی افتادم حتی؛

من ای صبا ره رفتن به کوی دوست ندانم

تو می‌روی به سلامت سلام من برسانی


یادم میاد یک وقت هایی که کم آورده بودم، این رو مدام زمزمه میکردم. هنوز هم زمزمه میکنم. حتی!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">