دویدن

دویدن

برای رسیدن، باید بالا رفت... برای بالا رفتن، باید پرواز کرد...
و برای پرواز کردن، باید دَوید!

مسئله ی جزئی! (از سری خاطرات رفیق)

شنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۶، ۰۲:۰۴ ق.ظ

بسم الله

صبح بود. رفیق را دیدم. خسته به نظر می رسید. پرسیدم حالت خوب نیست؟ گفت یک جورهایی... عصر شده بود. دیدم یک چیزی را می بیند و آهسته لبخند می زند. گفتم نکند این هم دچارِ اختلالِ دو قطبی شده باشد و از دستمان برود! رفتم سراغش. گفتم حالت بهتر شده؟ احساسِ خوشحالیِ مفرط داری الان؟!

گفت راستش صبح داشتم به وضعِ زندگی فکر می کردم. دیدم از پارسال، دمِ عید، دلم می خواسته روزِ ولادت مادر، دو تایی بشوم، که توفیق نشد و دمغ شدم! پرسیدم پس جریان اینِ خنده های الانت چیست؟ گفت اتفاقی تقویم 97 را باز کردم. دیدم توی فروردین و اردیبهشت، کلی ولادتِ معصوم داریم که از هر کدامش می شود یک زندگی را شروع کرد!

پ.ن: رفیق مان می گوید تنها مشکلِ ما برای ازدواج تاریخش بود که الحمدلله حل شد. حالا یک سری چیزهای جزئی هم مانده که باید درست بشود. می پرسم یعنی عروس خانم بله را گفته؟ می گوید این جزء همان مسئله های فرعی هست که گفتم. حالا باید برویم پیدایش کنیم!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۱۲/۱۹
میرزا محمّد مُهاجِر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">